صفحه ی پنج

ساخت وبلاگ


نیازی نیست که حتمن "بورخس" باشی و "کتابخانه ی بابل" را نوشته باشی، وقتی حتی در توصیف حس و حال خودت کلمه ای در خور پیدا نمیکنی، میتونی بفهمی که کلمه فاقد مهارت است... فاقد مهارت است.

صفحه ی پنج...
ما را در سایت صفحه ی پنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asafheye56 بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت: 4:13

 

شمعدونیا قرمز شدن...

صفحه ی پنج...
ما را در سایت صفحه ی پنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asafheye56 بازدید : 34 تاريخ : يکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت: 4:13

Vanilla absolut

صفحه ی پنج...
ما را در سایت صفحه ی پنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asafheye56 بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 1:22

بیا

یک بار

شانه 

بزن

موهایم

را

صفحه ی پنج...
ما را در سایت صفحه ی پنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asafheye56 بازدید : 32 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 1:22


سارینا

صفحه ی پنج...
ما را در سایت صفحه ی پنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asafheye56 بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 1:22

همین چند وقت پیش بود که نوشتن و برای ذهن شاخ و برگ دهندم تعطیل کردم ولی خوب خودتون که بهتر میدونین بالاخره ادم مینویسه لای روزنامه ها ،توی دفتر،چرکنویس وبلاگ ،یعنی من اینقدر یه وقتایی توی هرچیزی مینوشتم که به هیچ چیز اتاقم نمیشد دست بزنن، یادمه روی اینه ی اتاقم با مداد سبز از اول تا اخر نوشته بودم، هرچی فک میکنم نوشته ها واضح نیست تصویرش هست ولی نمیتونم بخونم خوب من ازونا بودم که از اینه  برای لباس پوشیدن و چرخ زدن توش استفاده نمیکرد ،یادمه اولین بار که موهام و کوتاه کردم ده ،نه سال پیش بود ،اون موقع ها که ادم جوونه یهو قیچی رو ور میداره میذاره توی سیاهیای موهاش ،نمیترسه،خوب اولین بار که قیچی رو گذاشتم توی موهام واسه این بود که بگم بزرگ شدم،حتما الان توی دلتون میخندین من ولی دارم سعی میکنم پچ پچ های بیرون درو که هی اسمم توش تکرار میشه رو نشنوم،اها داشتم میگفتم دفعه ی یکی به اخر مونده که قیچی گذاشتم توی موهام ده سال بعد بود،حتی توی اینه نگاه نمیکردم ،زمین. نگاه نمیکردم،چشام بسته بود و باز که کردم کوتاه بود و زمین سیاه ،این دفعه واسه این بود که پیچیدن باد توی موهام واسه من نبود میگم صفحه ی پنج...ادامه مطلب
ما را در سایت صفحه ی پنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asafheye56 بازدید : 14 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 1:22

 

مانترا 

صفحه ی پنج...
ما را در سایت صفحه ی پنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asafheye56 بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 1:22


* cleans and kills the germs other leave behind 

صفحه ی پنج...
ما را در سایت صفحه ی پنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asafheye56 بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 1:22


حتما یه جای دنیا یه ضرب المثلی هست که وقتی شاپرک پر پر میخوره به مهتابی یکی که خیلی دوست داره بدجور به فکرته

صفحه ی پنج...
ما را در سایت صفحه ی پنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asafheye56 بازدید : 15 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 1:22

یه روز صبح پا شدم تاکسی گرفتم و رسیدم دم در خونش و هرچی زنگ زدم جواب نداد اونموقع بود که نگاهم افتاد به تسبیحش توی دستمنشستم پشت در خونش که بیاد درو برام باز کنه تلفن زدم خونش شاید زنگ در خونه رو نمیشنوه ، هی شماره گرفتم ٣٣٥٧٢... نشد،جواب نداددر خونه رو باز نکرد،تسبیحش توی دستم بوی خاک نم گرفته گرفته بود و من روی زمین پشت به در اجری رنگ خونش  که هنوز درخت مو ازش اویزون بود نشسته بودم  اون موقع بود که تازه باورم شد دیگه در اون خونه رو باز نمیکنه ،دیگه صدای  اخبار رادیو نمیپیچه ،دیگه صدای جیرجیرک های توی حیاط تو شب نمیاد،گلایی که توی راه پله ها تا زیرزمین میرن خشک میشن،حالا بوی خاک تسبیحت پیچیده توی بینیم،تسبیحتو انداختم گردنمداره اردیبهشت میشه و من ،،،،داره عید میشه و من.... من دلم تنگ شده.... واسه هفت صبح،تقویم تاریخ،واسه صبح چایی شیرین،واسه صبح که بهم زنگ بزنی بگی مدرسه ام دیر نشه واسه این که ظهر ببینی رسیده باشم  خونه ،من دلم واسه اخرین باری که بغلم کردی و رفتی تنگ شده و دستم به هیچ جا نمیرسه   من اون شب  هنوز داشتم برات قرآن میخوندم که تلفن زنگ خورد،قرا صفحه ی پنج...ادامه مطلب
ما را در سایت صفحه ی پنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asafheye56 بازدید : 16 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 1:22